در دهه 300 قبل از ميلاد، مرد جواني به نام اسكندر در سن 20 سالگي پادشاه پادشاهي يونان باستان مقدونيه شد. اسكندر از همه مزيت هاي اوليه براي تبديل شدن به يك رهبر برخوردار بود: او توسط ارسطو آموزش داده شد و پدرش، فيليپ دوم، يك جنگجوي قدرتمند و موفق بود. اسكندر در جواني پتانسيل زيادي از خود نشان داد:پكيج آموزش تربيت فرزند در سن 10 سالگي اسبي را كه هيچ كس ديگري نمي توانست مديريت كند رام كرد و در 16 سالگي شورش را سركوب كرد و شهر خود را تأسيس كرد - كه به نام خود نامگذاري كرد.
اسكندر در 20 سالگي پس از ترور پدرش به پادشاهي رسيد تربيت كودك و به سرعت تكه تكه بر آسياي صغير تسلط يافت. اما اسكندر "كبير" افتخار مي كرد. خيلي مغرور. در افسانه ها آمده است كه المپياس، مادر اسكندر به او گفت كه او واقعاً پسر فيليپ نيست، بلكه پسر پادشاه خدايان يونان است: خود زئوس.
و اسكندر در پايان زندگي خود واقعاً معتقد بود كه او يك خداست.
هنگامي كه يكي از دوستان قديمي به نام كليتوس سعي كرد او را از غرور فزاينده خود آگاه كند، اسكندر او را با عصبانيت سلاخي كرد. بعداً اسكندر به بيماري شديد و دردناكي مبتلا شد و زماني كه تنها 32 سال داشت درگذشت. مانند داستان هيروديس كتاب مقدس كه وقتي جسارت پذيرفتن پرستش رعاياي خود را به عنوان خدا داشت، كشته شد، اسكندر نيز در اوج زندگي خود مدتي پس از اينكه خود را خدا اعلام كرد، از بين رفت.
اتفاقي؟ شايد.
شايد نه.
غرور ← درد
آيا تا به حال در مورد توهين كردن، به اطرافيان بي گناهي كه سر راه شما قرار مي گيرند، خورش كرده ايد؟ آيا تا به حال از اينكه براي ارتقاء يا جايزه از شما دور ميشوند ناراحت شدهايد و به اين فكر كردهايد كه چرا موجودات كوچكتر ديگر توانستهاند پاداشي را كه شايسته آن هستيد از شما بدزدند؟
اگر چنين است، شما قرباني غرور شده ايد.
غرور باعث مي شود نسبت به توهين و آسيب بيش از حد حساس باشيم. تحمل درد عاطفي ما را كاهش مي دهد و ما را شكننده و ضعيف مي كند - به راحتي آسيب مي بينيم، به راحتي ناراحت مي شويم.
اما يك استراتژي موثر وجود دارد كه ميتوانيم از آن براي جلوگيري از اكثر دردهاي عاطفي كه به خودمان وارد ميكنيم استفاده كنيم:
خودمان را تحقير كنيم.
يادگيري از لينكلن
مشكل اين است كه برخي از مردم تواضع را با تواضع اشتباه مي گيرند. اما فروتني واقعي، همانطور كه خواهيم ديد، نشان دهنده فقدان شجاعت يا اعتماد به نفس نيست.
آبراهام لينكلن يكي از بزرگترين روساي جمهور آمريكا بود.
در مدت كوتاهي كه در مقام رياست جمهوري خود بود، به لغو برده داري كمك كرد، اتحاديه را در طي يك جنگ داخلي خونين و وحشتناك به پيروزي رساند و پايه و اساس بازسازي را پي ريزي كرد.
لينكلن كه در يك كلبه چوبي ساده متولد شد، يك بار نوشت:
من به دنيا آمدم و هميشه در فروتنترين جنبههاي زندگي [بهطور] باقي ماندهام.»
لينكلن عليرغم اينكه فقير و خودآموخته بود، شجاع بود و به توانايي هاي خود اطمينان داشت.
به عنوان مثال، قبل از رياست جمهوري، لينكلن علاقه خود را به سياست از دست داد، زيرا از فقدان صداقتي كه در بين سياستمداران ديگر مي ديد خسته شده بود.
اما زماني كه قانون كانزاس-نبراسكا در سال 1854 تصويب شد كه بردگي را در قلمروهاي غربي مجاز ميدانست، لينكلن تصميم گرفت به سياست بازگردد، زيرا ميدانست كه توانايي رئيسجمهور شدن را دارد و كاري در مورد اين مسخره انجام ميدهد.
با اين حال، اعتماد لينكلن با تكبر يكسان نبود.
هنگامي كه ادوين استانتون، وزير جنگ لينكلن، مكرراً به لينكلن توهين كرد (حتي او را "بابون" خطاب كرد - !!)، رئيس جمهور كاملاً سرگردان ماند و چيزي جز تمجيدهاي محبت آميز براي وزير جنگ طلب خود نداشت.
لينكلن شاهد توهين لفظي استنتون بود و او را براي يكي از قدرتمندترين مناصب كشور استخدام كرد - عليرغم بيزاري شخصي استانتون از لينكلن.
و در زمان مرگ لينكلن، او كاملاً منتقد سابق خود را جذب كرده بود: پس از ترور لينكلن، استانتون به ديدار پسر بزرگ لينكلن مي رفت و روزها گريه مي كرد.
استانتون زماني كه آنتاگونيست سرسخت او بود، فداكارترين دوست لينكلن شد. همه به اين دليل كه عظمت لينكلن را در فروتني او مي ديد.
تواضع چيست؟
بسياري از ما زمان زيادي را صرف فكر كردن به اينكه فروتني چيست نميگذرانيم. اما ما بايد.
گفته شده است:
فروتني اين نيست كه به خودت كم فكر كني، بلكه كمتر به خودت فكر كني.
به عبارت ديگر، شما زمان و انرژي بيشتري را صرف فكر كردن به همه چيز و همه افراد جز خودتان مي كنيد.
اين بدان معنا نيست كه شما مراقبت از خود لازم را ناديده مي گيريد (شما هنوز بايد بخوريد و بخوابيد و همه اينها را براي زندگي كنيد)، اما فراتر از آن، شما عموماً ديگران را مقدم بر خود قرار مي دهيد - نيازهاي آنها را در نظر مي گيريد و براي خير آنها تلاش مي كنيد. .
باورهاي غلط رايج در مورد فروتني
مشكل اين است كه برخي تربيت كودكان از مردم تواضع را با تواضع اشتباه مي گيرند. تواضع واقعي
افراد متواضع در خانه نيستند
يك فرد متواضع لزوماً اجازه نمي دهد ديگران هر كاري كه مي خواهند با او انجام دهند. افراد فروتن هنوز هم مرزهاي سالم و معقول را حفظ مي كنند. آنها شخصيت، احساس خود يا مسئوليت اعمال خود را از دست نمي دهند.
افراد متواضع اهل فشار نيستند.
افراد فروتن در مورد خود بد فكر نمي كنند
به نوعي، بد فكر كردن نسبت به خود در واقع نوعي غرور است. اين نشان مي دهد كه شما بيش از حد به خود فكر مي كنيد، و از اين گذشته، ويژگي بارز فروتني اين است كه كمتر به خود فكر كنيد.
افراد مغرور اغلب نسبت به خود احساس بدي دارند، زيرا تصور مي كنند كه در اعماق وجودشان چنين است بهتر از ديگران وقتي واقعيت منعكس كننده اين فرض نباشد، افراد مغرور بدبين، دلسرد و افسرده مي شوند.
از سوي ديگر، افراد فروتن تربيت كودكان اهميتي به درخشان و موفق بودن يا ظاهر شدنشان نمي دهند. آنها اصلاً زمان زيادي را صرف فكر كردن به خودشان نمي كنند، چه مثبت يا منفي - آنها بيش از حد مشغول فكر كردن به ديگران هستند.
متواضع بودن شجاعت مي خواهد
در طول جنگ جهاني دوم، يك مخالف وظيفه شناسي به نام دزموند دوس به عنوان يك پزشك نظامي خدمت مي كرد.
دوس به خاطر ايمان و عقايد صلحطلبانهاش توسط سربازان و مافوقهايش مورد آزار و اذيت قرار گرفت. اما به جاي معامله توهين با توهين، داس بي سر و صدا از طريق آموزش رنج مي برد، سپس به تنهايي بيش از 75 مرد را زير آتش دشمن در نبرد نجات داد.
براي اين و ساير اقدامات شجاعانه، به داس ستاره برنز و مدال افتخار اعطا شد - تنها مخالف وظيفه شناسي كه چنين مورد تجليل قرار گرفت.
فروتني دزموند داس به او كمك كرد تا توهينها را تحمل كند، شكنجهگرانش را ببخشد و جان كساني را كه به او آسيب رساندهاند نجات دهد. اين به او قدرت مي داد تا غرايز خود را براي حفظ خود سركوب كند تا ديگران را نجات دهد.
عيسي، مردي كه مظهر فروتني تربيت كودكان بود، يك بار گفت: «هركسي كه ميخواهد اول باشد، بايد آخرين باشد و خادم همه باشد.» سپس با شستن پاهاي شاگردانش اين مفهوم را در زمان واقعي نشان داد.
مطمئناً، همه ما در مورد افراد مشهور و مغرور شنيده ايم كه ظاهراً موفق بوده اند. اما آنها زندگي شادي نداشتند و تأثير مثبتي بر جامعه نداشتند. و بيشتر آنها دچار غايات شرم آور شدند.
كساني كه در درازمدت موفقترين و مورد تحسين قرار ميگيرند، معمولاً كساني هستند كه داوطلبانه خود را فروتن كرده و از قدرت، اعتبار و غرور خودداري كردهاند.
پس از كساني كه پيش از شما رفته اند ياد بگيريد. از اشتباهات خود درس بگيريد. اجازه ندهيد غرور باعث درد بيهوده بيشتر شما شود.
خودت را فروتن كن و شاد باش
منبع: